مجاز سیوطی و حقیقت زبان

پدیدآورعادل عندلیبی

نشریهمجله گلستان قرآن

شماره نشریه122

تاریخ انتشار1390/01/17

منبع مقاله

share 812 بازدید
مجاز سیوطی و حقیقت زبان

عادل عندلیبی

معشوق چون نقاب ز رخ برنمی‏کشد ***هرکس حکایتی به تصور چرا کنند
حافظ

تمهید

در سنت علوم ادبی و قرآنی مسلمین، وقتی بحث "حقیقت و مجاز" مطرح شده است، سیر بحث بر سه‏چیز متمرکز بوده است:: اول تعریف مجاز. دوم، امکان و استحاله آن و بیان اقوال مختلف در مسأله و سوم، آوردن ادله و شواهد مثال و انتخاب قول مختار.
در این سیر، چند خطی در تعریف و تنویع مجاز سخن رفته است که مثلاً با اندکی پس‏وپیش، مجاز، استعمال لفظ است در غیر ما وضع‏له و این‏که مجاز بر دو قسم است: مجاز عقلی و مجاز لغوی. سپس مجلس ختم مجاز عقلی با چند شاهد مثال به اختصار برگزار می‏شود. اما بعد از آن به تفصیل در باب مجاز لغوی و شقوق و انواع آن و شواهد و امثله، قلم فرسوده‏اند.
در این میان، ناخنکی در حد طبع‏آزمایی به مجادلات کلامی‏زده شده که آیا وقوع مجاز در قرآن ممکن است یا مستحیل؟! و خاتمه بحث در آشوب شقوق مختلف و امثله رنگارنگ و چند بحث و فایده دیگر و طرح سوءال گونه‏گون گم می‏شود و طلبه تشنه یا قاری محترم! می‏ماند که این همه آسمان و ریسمان برای چه؟! غرض نگارنده و طراح بحث از اینها چه بوده و چه فایدتی، در حوزه‏های ادبیات، کلام یا تفسیر یا تدین حاصل شده است؟ نگارنده درصدد پاسخ به چه سوءالی بوده و آنچه نگاشته در جهت تبیین چه مسأله‏ای یا حل چه مشکلی است؟ آیا طرح مسأله حقیقت و مجاز در علوم قرآنی تنها تفننی عالمانه است یا ضرورتی طرح آن را ایجاب کرده است؟
قدمای مشرق و مغرب نذر داشته‏اند رشحاتی از تعالیم ارسطو در آثار و افکارشان باشد. چنانچه ما نیز به قاعده سلف بخواهیم از ادبیات معلم اول استفاده کنیم و به وصف مبحث مجاز بنشینیم باید بگوییم مباحث سنتی در باب حقیقت و مجاز، بیشتر به علل صوری و مادی مجاز توجه داشته‏اند تا علت غایی یا فاعلی آن. یعنی بیش از آن‏که به این بپردازند که "چه کسی و چرا" در بیان منظورش به صور خیال و کلام مجازی متوسل شده است به این پرداخته‏اند که "چگونه و چقدر" مجازگویی شده است.
چنانچه به رسم زمانه یا به مقتضای حق‏جویی بنا نداشته باشیم پیرو جناب ارسطو شویم با بیانی دیگرمی‏توانیم بگوییم: در طرح بحث سنتی ماجرای مجاز، سخن شایانی در چیستی و چرایی مجاز و صور خیال نرفته است. هرچند می‏توان در آثار عرفا مطالبی مربوط به این باب جست ولی در امکانات و مزایای مجاز و یا آنچه موجب پیدایی زبان مجازی می‏شود کاویده نشده است.
تنها پس از یک تعریف اجمالی، بحث با غرضی واحد دو شاخه شده است و غرض این هر دو شاخه، نام‏گذاری و مقوله‏بندی کلام، ذیل عنوان حقیقت یا مجاز است. و چنانچه مجاز نام گرفت تنویع شود. یعنی بار تمام زحمات بحث برای این بر گرده کتاب‏هاست که معلوم کنند اسم این‏گونه سخن حقیقت است یا مجاز و اگر مجاز است از چه نوعی؟ لغوی یا عقلی؟ و اما آن دو شاخه:
در "مجاز لغوی" سخن بر این رفته است که استعمال لفظ در ماوضع‏له بوده یا در غیر آن؛ یعنی تطابق کلمات با واقع بررسی شده است. در "مجاز عقلی"، بحث در تطابق یا عدم تطابق ترکیبات، جملات یا ساختارها با واقع، از طریق بررسی کلمات بوده است. با این توضیح، اصل حرف ما در این مقاله بر سه‏چیز است: 1 - قدما در طرح بحث مجاز از کجا آغاز کرده‏اند و به چه چیزهایی پرداخته‏اند؟ 2 - کیفیت این پرداخت چگونه بوده است و چنانچه در مجاز عقلی سخن رفته، کلام را چگونه سامان داده‏اند؟ 3 - در هرکدام از این دو، نگاه دیگرگونه چه خواهد بود؟ مبانی این هر دو نگاه چیست؟ دلایل و علل اتخاذ هر رویکرد کدام است؟....

1 - نقطه آغاز

1 - 1. واحد زبان، کلمه است

زبان‏شناسی سنتی بحث خود را با "اقسام کلمات" یا به بیان دیگر "اجزای کلام1" آغاز می‏کند. افلاطون در کتاب سوفیست، اسم و فعل را از هم متمایز کرده بود. ارسطو جزئی بر آن افزود و اجزای کلام را در زبان یونانی به اسم و فعل و حرف تقسیم کرد. در کتاب‏های نحو عربی نیز از دیرباز تاکنون کلمات عربی را سه‏قسم دانسته‏اند: اسم و فعل و حرف2. بعدها دیگران اقسامی دیگر بر این سه افزودند که به همه این تقسیم‏بندی‏ها ایرادهای زیادی وارد شده است.
این نوع تجزیه و تحلیل، تلویحاً براساس این نظریه قرار دارد که "واحد زبان، کلمه است" درحالی‏که واحد واقعی زبان جمله است. به‏همین دلیل در دستورهای سنتی درباره ساخت کلمه و راه‏های اشتقاق و امثال آن به تفصیل صحبت می‏شود ولی درباره نحو زبان که خلاقیت جمله‏ها نامحدود زبان را به عهده دارد سخن گفته نمی‏شود و یا به کوتاهی از آن بحث می‏شود3. بازتاب این نظریه در مبحث حقیقت و مجاز در همان قدم اول وقتی که سخن از انواع مجاز می‏رود نمود می‏یابد:
«و مجاز بر دو گونه است: اول، مجاز در ترکیب که آن را مجاز اسناد یا مجاز عقلی نیز گویند... و این گونه بر چهار نوع است: یکی این‏که دو طرف آن حقیقت باشد، دوم آن‏که هر دو طرف آن مجازی باشند، سوم و چهارم آن است که یکی از دو طرف حقیقی باشد و طرف دیگر مجاز.
گونه دوم، مجاز در مفرد که مجاز لغوی نامیده می‏شود و آن کاربرد لفظ در غیر ماوضع‏له اولیه است و انواع بسیار دارد4...».
اندکی توجه به این نام‏گذاری و تقسیم‏بندی، مطلب را آشکار می‏کند. آنچه زیربنای این تقسیم‏بندی و نام‏گذاری است این جمله است: «واحد زبان کلمه است نه جمله». و این کلمه است که باعث و بانی حقیقی یا مجازی بودن کلام می‏شود. این مبنا نه‏تنها در تحلیل زبان کارا نیست که مشکلات بسیاری می‏آفریند. گویا سیوطی به شکل زیرکانه‏ای کوشیده است تا با مقدم‏ساختن مجاز در ترکیب بر مجاز در مفرد، این مشکلات را بپوشاند. چرا که او در تعریف مجاز در ترکیب از دو طرف سخن می‏گوید؛ و اگر علی‏القاعده مجاز در مفرد را مقدم می‏داشت ممکن بود شصت خواننده خبردار شود که موءلف در تعریف مجاز در ترکیب فوراً به مجاز لغوی بازگشته است.
این مبنا حتی در نام‏گذاری هم ظهور دارد. وقتی می‏گوید" مجاز در ترکیب"؛ یعنی " جمله" را به‏عنوان واحدی زبانی که متصف به صفت حقیقی یا مجازی شود نمی‏پذیرد بلکه اجزایی به نام "کلمه" هست که آنها با هم ترکیب می‏شوند و ترکیبی مجازی می‏سازند و تازه حقیقی یا مجازی‏بودن این ترکیب با حقیقت و مجاز اجزای آن نسبت مستقیم دارد! به بیان دیگر در طرح بحث سنتی مجاز، چیزی جز مجاز لغوی وجود ندارد و جایی که مجاز در ترکیب مطرح شده بلافاصله بحث به مجاز لغوی احاله شده است و تمام.
ملاحظه شد که یک مبنای خطا چگونه راه را بر شکوفایی بحث در یک حوزه اصلی مقوله مجاز (مجاز در ترکیب) بسته است. در این میان تنها یک سوءال باقی است و آن نام‏گذاری دیگر مجاز در ترکیب است. چرا به مجاز در ترکیب "مجاز عقلی" هم گفته‏اند؟ آیا این نام‏گذاری نشانه‏ای برای نگاهی دیگرگونه به مجاز نیست؟!

1 - 2. شالوده زبان عرف، "منطقی" است

در زبان‏شناسی سنتی مسلمانان و غیر آنان، مسائل فلسفی - منطقی با مسائل زبان به‏هم درآمیخته است. عده‏ای از فلاسفه زبان را در انعکاس اندیشه انسان می‏دانستند و مقولات دستوری آن را بازتاب فعالیت ذهن و خرد انسان پنداشتند و چنین استدلال کردند که چون شالوده خرد انسان، "منطقی" و همگانی است، پس باید مقولات زبان نیز شالوده‏ای عقلانی، "منطقی" و همگانی داشته باشد. نتیجه این گرایش فلسفی این شد که تحلیل زبان به‏ویژه دستور زبان، باید شالوده‏ای منطقی داشته باشد و احکام آن نباید با احکام منطق تناقضی داشته باشد5.
یکسان‏دانستن مقولات زبان با منطق، استدلالی نادرست است و صدها مثال در رد آن ارائه شده است. اما اینجا تنها به توابع این رویکرد در بررسی‏های زبانی و ادبی اشارتی می‏رود و به اختصار نشان داده شود که چگونه این مبنا باعث شکل‏گیری برخی "انواع" در الاتقان شده است: تعبیر دیگر این مدعا که "زبان شالوده‏ای منطقی دارد" این است: "قواعدی" وجود دارد به نام قواعد منطق که زبان باید براساس این قواعد به کار رود. در نتیجه، چنانچه از این قواعد تخطی شود خطایی زبانی صورت گرفته است که باید به نوعی اصلاح یا توجیه شود. نتیجه این تعبیر آن است که همانند حوزه منطق که خطا و صواب و درست و غلط در آن مطرح است در کاربرد زبان نیز درست و غلط وجود دارد. بنابراین یکی از رسالت‏های مهم زبان‏شناس آن است که توصیه‏ها و تجویزهای مقتضی را در کاربرد زبان متذکر شود و با وظیفه‏شناسی تمام، اقدام به یافتن خطاهای اهل زبان کرده و به هر شکل ممکن از این اعمال خلاف منطق! جلوگیری به عمل آورد.
زبان‏شناس وظیفه‏شناس ما - چه لغوی باشد، چه نحوی - تا آنجاکه با اهالی زبان سروکار دارد و عوام به او میدان می‏دهند می‏تواند به امر و نهی بپردازد و لغزش‏های مکرر و پایان‏ناپذیر ایشان را با وسواس تمام متذکر شود و غصه بخورد. اما بالاخره روزی، روزگار او را نزد نمونه‏های اعلا و الگوی زبان می‏نشاند و اینجاست که عرصه امر و نهی بر آن‏کس که می‏خواهد هنوز به قواعد منطق پابند باشد تنگ می‏شود و آن‏گاه که با متنی مقدس مواجه شود کار، دشوارتر و مسأله بغرنج‏تر می‏شود. از سویی عرصه سیمرغ قرآن، جولانگه ایراد و امر و نهی و اشکال ادیب مسلمان نیست و از طرفی بی‏مبالاتی دانای زبان و خالق آن در بکاربردن قواعد منطق، مشهود است و غیرقابل‏اغماض!
دست‏شستن از قواعد منطق و یافتن نظرگاهی عمیق و دقیق، کار دشواری بود. ظواهر امر نشان می‏دهد که اسلاف ما در جست‏وجوی آسان‏ترین راه‏حل ممکن بوده‏اند و البته توفیق هم یافته‏اند. راه‏حل مزبور از این قرار بود: نخست، گردآوری و طبقه‏بندی خطاها و اشکالات و تناقضات؛ دوم، تغییر نام این اشکالات از "خطا به عنوانی آبرومندانه‏تر که درخور تقدس متن دینی باشد و تتمه این تغییر عنوان، قدری توضیح در توجیه اشکالات و تناقضات و رفع شبهه از خوانندگان محترم! بود.
به اعتقاد نگارنده، پیشینه شکل‏گیری برخی "انواع" در علوم قرآنی، مبادرت ظفرمندانه و زبان‏شناسان منطقی! به برداشتن دو گام پیش‏گفته است. به این عناوین جدید دقت کنید: "فی مشکل‏القرآن و موهم‏الاختلاف و تناقضه"، "فی‏الحقیقة والمجاز"، "فی‏مقدمه و موءخره"، "فی‏المبهات"6. شاید نام‏گذاری دیگر مجاز در ترکیب، تحت‏عنوان "مجاز عقلی، در اثر همین دیدگاه باشد، چراکه تعبیرات مجازی به‏گونه‏ای بوده‏اند که عقل زبان‏شناس منطقی را آزرده‏اند و او خود را در توجیه آنها، به‏حق ناگزیر از به‏کارگیری عقل دیده است.
به بیان دیگر "مجاز" عنوانی جدید و آبرومندانه برای آن چیزی است که ایشان خطا می‏دانستند. خطا در استعمال لفظ در غیر ماوضع‏له. مجاز عنوان متینی است که هرچند به‏ظاهر، خیلی مسائل را در فهم قرآن حل می‏کند لکن تنها سرپوشی بر زبان‏ناشناسی و مانعی برای فهم زبان و قرآن است. در جای خود باید استدلال شود که منطقی‏دانستن قواعد زبان، اندیشه‏ای خطاست. قواعد زبان و کاربرد آن چیزی نیست که اهل‏زبان آن را بیاموزد و سپس به کار بیندازد. قواعد زبان، دانشی ناآگاه است که در ذهن اهل‏زبان هست. کار زبان‏شناس تنها توصیف این قواعد ناآگاه است نه یافتن خطاهای اهل‏زبان.

2 - کیفیت پرداخت موضوع:

طبق آنچه در بخش اول گفتیم، از آنجا که در این بحث‏ها هدف و انگیزه اصلی فیصله‏دادن قضیه بوده است پرداخت موضوع نباید چندان به‏طول انجامد یا کیفیتی خاص داشته باشد. به بیان دیگر، پرداخت موضوع در اینجا به‏هم‏آوردن و آراستن "آغاز بحث" است و ادامه سوءتفاهم مزبور.

2 - 1. خلط صورت و معنا

یکی از فرض‏های غلطی که زبان‏شناسان سنتی به‏طور آگاهانه یا ناآگاهانه مبنای کار خود قرار داده‏اند این است که برای هر صورت زبانی، یک معادل معنایی دقیق تصور می‏کنند و آن صورت زبانی را همیشه بیانگر آن معنا می‏دانند و البته در این راه کاملاً پا جای پای مناطقه گذاشته‏اند7. وقتی در عمل مشاهده می‏کنند که چنین رابطه "یک به یک"ای بین صورت‏های زبان و معنی آنها وجود ندارد حرکات جالبی از آنها سر می‏زند! البته منظور این نیست که بین صورت‏های زبان و قلمرو معنا رابطه‏ای نیست، بدون‏تردید تمایزات صوری برای بیان تمایزات معنایی به‏وجود آمده‏اند. اما این رابطه چنان نیست که در ریاضیات معمول است که به یک علامت در درون یک سیستم در آن واحد، بیش از یک ارزش (یا معنا) نمی‏توان داد. در زبان، رابطه صورت و معنا از این بسیار سست‏تر است8 و البته پیچیده‏تر. درواقع واژه‏هایی که فقط یک معنی دارند در هر زبان، بیشتر صورت استثنا دارند تا قاعده.
اگر سیوطی به نوع "وجوه و نظائر" توجهی شایان می‏داشت درمی‏یافت که این عیب زبان نیست این ذات زبان است تا زمانی که ساختمان ذهن انسان چنان است که هست و زبان به‏نحوی به کار می‏رود که تاکنون به کار رفته است این وضع ادامه خواهد یافت و هیچ اختلافی نیز در ارتباط زبانی انسان‏ها پیش نخواهد آمد. یا بهتر بگوییم اختلاف‏ها همان اندازه است که همیشه بوده.
باید توجه داشت که بین واقعیت زبانی و واقعیت جهان خارج تفاوت هست. لااقل در زبان عرف چنین است و هر تقسیم یا برش زبانی الزاماً تقسیم یا برش قرینه‏ای در جهان خارج ندارد. عدم‏بذل چنین توجهی مایه آمیختن صورت و معنا در حوزه‏های مختلفی چون "عدد، جنس، زمان و..." شده است. خلط صورت و معنا در هر کدام از این حوزه‏ها مایه توهم "غلط"های زبانی و توجیهات و فلسفه‏بافی‏ها و عنوان‏گذاری‏های پیرو آن است. به یک نمونه که به مقوله مجاز مربوط است توجه کنید:
یکی از تمایزات صوری که در برخی زبان‏ها وجود دارد تقسیم "جنس" به مذکر موءنث است. بسیاری از زبان‏شناسان سنتی سعی کرده‏اند این تمایز را منعکس کننده تمایز نر و ماده در جهان بدانند و از آنجا که چنین رابطه "یک‏به‏یک" ای در این مورد وجود ندارد ناچار، زحمت توجیه آن را هم کشیده‏اند. ایشان وقتی دیدند کلماتی مثل "جسم" رأس"، "قمر" با آن‏که اسم یا وصف حیوان یا انسان نر نیست و در نحو زبان با آنها همان معامله "علی" و "زید" می‏شود و به‏همین شکل "شمس" در کنار "مریم" و "صفورا" قرار می‏گیرد، ناچار دو عنوان تازه در این زمینه باب کردند: "مذکر مجازی" و "موءنث مجازی" در مقابل مذکر و موءنث حقیقی. عامل پیدایش عناوین " موءنث لفظی" و "موءنث معنوی" نیز سوءتفاهم مشابهی است.
به‏همین شکل تلاش برای تطبیق زمان در افعال با زمان در عالم واقع (زمان وقوع فعل) مسائل مشابهی پدید آورد؛ چرا که نه فعل ماضی همیشه برگذشته دلالت دارد نه فعل مضارع همواره بر حال و نه فعل مستقبل یکسره به آینده راجع است. این آیات را همه شنیده‏اند: "اذا وقعت الواقعه"9 و "غلبت‏الروم فی ادنی الارض10...».
برای خلط صورت و معنا در زمینه‏های مختلف می‏توان مثال‏های متعددی یافت که به‏جهت اختصار از آوردن آنها صرف‏نظر می‏کنیم. تنها ذکر یک نمونه مبهم در الاتقان، خالی از مطایبه نیست و ای‏کاش معناداری و فایده‏مندی این عبارات به‏گونه‏ای قابل توجیه باشد:
«مجاز مجاز، اصطلاحی است چنین که: مجاز گرفته شده از حقیقت را نسبت به مجاز دیگری به منزله حقیقت قرار دهند، پس با مجاز اولی از دومی تجوز شود به‏جهت ارتباط بین آن دو. مانند فرموده خدای‏تعالی: «ولکن لاتواعدوهن سرّاً» که مجاز است از مجازی دیگر... پس مصح مجاز اولی ملازمه است و دومی سببّیت11...».

2 - 2 نداشتن نظریه زبانی

مطلب دیگر که در کیفیت پرداخت موضوع مجاز در کار سیوطی، قابل‏ذکر است. "نپرداختن" به مجاز عقلی (مجاز در ترکیب) به سبب نداشتن یک نظریه زبانی است. مباحث ادبی سنتی بر بنیاد هیچ نظریه عمومی زبان قرار نگرفته‏اند. وقتی محقق زبان به‏چنین نظریه‏ای مجهز نباشد به ورطه‏ای می‏افتد که در این مقاله قسمتی از آن را نشان داده‏ایم و ناچار، توصیف آنها از ساختن زبان، آشفته، نامنظم، بریده‏بریده، وصله‏وصله12 و در بسیاری موارد نادرست و گمراه‏کننده است.
نداشتن نظریه زبانی یعنی تلویحاً یا تصریحاً قول به این‏که، زبان، ساختار و ساختمان ندارد. وقتی زبان، ساختار نداشته باشد زبان‏شناس به اجزای کلام یعنی "کلمه" توجه می‏کند و طبیعی است که واحد زبان را کلمه می‏پندارد. در نتیجه جایی برای پرداختن به "جملات" و ساختارها و ارتباطشان با معنا نمی‏ماند. به بیان دیگر درنظر او، کلمه، اشارتگر به عالم معناست نه جمله و هر جمله نیز از طریق تک‏تک کلماتش به معانی دلالت دارد و نه در کلیّت خودش.
با این توضیح دلیل اختصار و نزاری مبحث "مجاز در ترکیب" (مجاز عقلی) در الاتقان پیداست. در بخش قبل دیدیم که وجود یک مبنای غلط هرچند باعث پروردن بحث بود، مایه کشیدن آن به بیراهه نیز شد. اما در اینجا به‏سبب نبود یک نظریه زبانی - هرچند غلط - حتی امکان پرورش بحث وجود نداشته است و تولد و مرگ مجاز عقلی، چند سطر بیشتر به طول نینجامیده است.
3 - جمع‏بندی و نتیجه‏گیری:
چکیده رویکرد سنتی در بررسی مقوله مجاز در نمودار زیر نشان داده شده است:
1. نقطه شروع
خواندن متن و تجزیه آن به "کلمات"، مفروغ گرفتن معنا و غفلت از معنای مندرج در ترکیب
2. کیفیت پرداخت
بررسی تناظر و تطابق اجزای صورت (کلمات) با معنا و تشخیص صواب و خطا
3. نتیجه‏گیری و هدف
نام‏گذاری و مقوله‏بندی خطایا و صواب‏ها تحت‏عنوان مجاز و حقیقت
چکیده آنچه لابلای نقادی‏های رویکرد سنتی به‏طور تلویحی و یا تصریحی پیشنهاد شده است به صورت زیر است:
1. نقطه شروع
داشتن نظریه‏ای زبانی که حقیقت و مجاز را جزئی طبیعی و لازمه زبان می‏داند و به ساختمان زبان توجه دارد
2. کیفیت پرداخت
جست‏وجوی نوع تناظر "جملات" با حقیقت و نوع "اشارتگری" آنها به واقع
3. هدف
دریافت مراد و معنای متن
این پیشنهاد، تنها پیشنهادی در تعیین نقطه آغاز و عزیمت است اما شیوه راه‏رفتن و روش‏رسیدن به مراد متن و متدولوژی جست‏وجوی تناظر جملات با معنا و فهم اشارات متن، سوءال دیگری است که مسلماً یک پاسخ نخواهد داشت. تعیین "نقطه آغاز"، هرچند بر تعیین " روش " موءثر است لکن نه خود، آن روش است و نه آن را دقیقاً نشان می‏دهد. فایده پیشنهاد مزبور در مورد "مجاز لغوی" آن است که صورت مسأله را منتفی می‏کند و تنها ماجرای مجاز عقلی باقی می‏ماند. در این ماجرا نیز مسئله، یافتن راهی است برای رسیدن به مراد متن و دریافتن اشارات جملات و ساختارها.
متکلمین و الهی‏دانان مسیحی در این زمینه تلاش‏هایی کرده‏اند که اگر درخور هم نباشد محتاج نقد و تکمیل هست.
کتاب " "God and the creative Imagination، کوشش آراسته و شایسته‏ای در این حوزه است. اگر از مثال‏ها و حال‏وهوای کتاب که طبعاً با کتاب مقدس و تعالیم مسیحیت همخوان است بگذریم، این کتاب اگرچه به سبب نظریات ناصواب مطرح شده در آن نمی‏تواند متن اصلی برای درس علوم قرآن (3) باشد، آنقدر هست که منبع جانبی درخوری برای درس باشد و الگویی شایسته برای تهیه متن درس مزبور قرار گیرد. در ادامه، گزارش مختصری از این کتاب از باب معرفی می‏آید.

پی‏نوشت:

1. Parts of speech.
2. کلامنا لفظ مفید کاستقم اسم و فعل ثم حرف اللکلم (الفیه این مالک، بیت هفتم)
3. باطنی، محمدرضا، نگاهی تازه به دستور زبان، تهران، انتشارات آگاه، 1356، ص 71.
4. سیوطی، عبدالرحمن، الاتقان فی علوم القرآن، ترجمه سیدمهدی حائری قزوینی تهران، امیرکبیر، 1376. ج 2، صص 122و 121.
5. باطنی، صص 21 و 40.
6. انواع 48، 52، 44 و 70 ام.
7. باطنی، ص 29.
8. همان، ص 30.
9. واقعه / 1.
10. روم/ 1.
11. الاتقان، ص 137.
12. اگر به انواع علوم قرآنی نگاهی بیاندازیم و گسستگی آنها را درنظر آوریم، نبود "نظریه" در حوزه‏های دیگر نیز بر ما آشکار می‏شود. نباید از نظر دور داشت که سیوطی، اشعری‏مسلک بوده است و شاید مشرب کلامی او بر این ناپیوستگی بی‏تأثیر نبوده باشد، هرچند پژوهش در این معنا، مجال دیگری می‏طلبد.

مقالات مشابه

نقش معانی مجازی در «الفاظ اضداد»

نام نشریهترجمان وحی

نام نویسندهیعقوب جعفری

سبک ابوعبیده در کتاب مجاز القرآن

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهباقر کارگر, گردآفرین محمدی

روش شناسی و نقد ترجمه مجاز در قرآن کریم

نام نشریهپژوهش های ترجمه در زبان و ادبیات عربی

نام نویسندهرضا امانی, ام‌البنین فرهادی, لیلا زربخش

سلفيان و انکار مجاز در قرآن

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهمحمدحسن محمدی مظفر

ابن تیمیه و انکار «مجاز» در قرآن

نام نشریهفصلنامه سفینه

نام نویسندهمرتضی نادری